على (ع ) در قرآن
مردى به عمار یاسر گفت : آیه اى در قرآن است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است ؟ عمار گفت : کدام آیه . او گفت : واذا وقع القول علیهم اخرجنالهم دابه من الارض ...(1082) عمار گفت : به خدا سوگند من روى زمین نمى نشینم غذایى نمى خورم و آبى نمى نوشم تا دابه الارض را به تو نشان دهم ، سپس همراه آن مرد خدمت على (علیه السلام ) آمد و در حالى که آن حضرت مشغول خوردن غذا بود به محضرش رسیدند هنگامى که چشم امام (علیه السلام ) به عمار افتاد فرمود: بیا، عمار آمد نشست و با امام غذا خورد آن مرد سخت در تعجب فرو رفت و با ناباورى به این صحنه مى نگریست زیرا عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود که تا به وعده اش وفا نکند غذا نخورد. گویى قسم و قول خود را فراموش کرده بود، هنگامى که عمار برخاست و با على (علیه السلام ) خداحافظى کرد آن مرد رو به او کرد و گفت عجیب است تو سوگند یادکردى که غذا نخوردى و...تا اینکه دابه الارض را به من نشان دهى ؟ عمار گفت : من او را به تو نشان دادم اگر مى فهمیدى . (یعنى منظور على (علیه السلام ) است ).