پایگاه شهید معتمدی اصفهان

اصفهان- قائمیه

گرگ ها بدانند
در این ایل غریب
گر پدر نیست،تفنگ پدری هست هنوز
گر چه نیکان همگی بار سفر بربستند،
شیر مردی چو سید علی خامنه ای هست هنوز!

كد كج شدن تصاوير

كد موزيك براي وبلاگ


مهدویت امام زمان (عج) وصیت شهدا پخش زنده حرم سوره قرآن
آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندها

سلمان و روح مُرده

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۴۷ ب.ظ

در کتاب داستان روح نوشته : روزى حضرت پیغمبر اکرم (ص) به سلمان فارسى خبر داده بودند که علامت مرگ تو این است که در قبرستان روح مرده اى با تو تکلّم خواهد نمود.
لذا چون سلمان دید مرض بر او شدت نموده است در زمانیکه در مدائن حکومت داشت فرمان مى دهد تا سریرى که بر او خوابیده بود به قبرستان ببرند.
چون سریر را به قبرستان آوردند سه مرتبه بر اهل قبرستان و بر اموات مدفون سلام نمود. پس گفت : بنابر فرمایش پیغمبر خدا (ص) که فرموده اگر مرگ من نزدیک است یک نفر از شما با من تکلم نماید.
ناگاه روح مُرده اى جواب سلمان فارسى را داد و گفت : علیک السلام یا سلمان ، سلمان فرمود: بگو اهل دوزخى یا از اهل بهشت ؟ روح مرده گفت : از عفو پروردگار من اهل جنّت مى باشم .
سلمان پرسید براى من کاملا شرح بده داستان زندگانى و مردنت را روح مرده گفت : بخدا قسم اى سلمان اگر کسى را زنده بگیرند و گوشت بدن او را با مقراض قیچى ریزه ریزه نمایند یا با ارّه از هم پاره اش کنند. یک قصه از قصه هاى مرگ نخواهد بود و بدان اى سلمان نود ضربت شمشیر آسانتر از جان کندن است . سلمان پرسید: بگو حال تو مگر در دنیا چه بود که چنین جان داده اى ؟
مرده گفت : در دنیا واجبات را بجا آوردم و نماز مى خواندم و از مال حرام اجتناب مى کردم و پدر و مادرم را احترام مى نمودم و از پرسش روز جزاء در خوف بودم در آخر عمر سخت مریض گردیدم و بحال مرض افتاده بودم که در همین بین دیدم شخصى بسیار مهیب در کمال جثه در حالیکه پاهایش ‍ اتصال بزمین نداشت بر من وارد گردید پس اشاره بدیدگانم نمود دیدگانم از دیدن افتاد اشاره بگوشم کرد گوشم از شنیدن افتاد اشاره بزبانم نمود زبانم هم از تکلم بیفتاد. یکوقت دیدم گوشم باز شد و صداى گریه عیال و اطفالم بلند است و مى فهمیدم که خبر مرگ مرا به اطراف منتشر مى نمایند. یک مرتبه اشاره اى بمن نمود که بحال اول برگشتم پس پرسیدم شما کى مى باشید که از هول شما مرا ترس گرفته ؟

در جواب فرمود: منم قابض الارواح و آمده ام تا جان ترا بگیرم پس در این اثنا دو شخص خوش صورت که تا به آنروز بخوبى آن دو ندیده بودم در طرف چپ و راست من قرار گرفتند و بمن گفتند: السلام علیک ایّهاالعبد و رحمة اللّه وبرکاته . آن وقت گفتند: ما همان دو ملک مى باشیم بنام عتید و رقیب که مکان ما روى شانه هاى تو بود و این نامه هاى عمل تو مى باشد که برایت آورده ایم . چون نامه کردار نیک خود را مشاهده نمودم خشنود شدم اما آه از وقتى که نامه کردار بد خود را که در دست عتید بود مشاهده نمودم چنان ترسیدم و غمگین شدم که بنانمودم گریه گردن . سپس قابض الارواح جلو آمد و بنانمود جذبه به جذبه روح مرا از بدن کشیدن بنحوى که هر جذبه از آن سخت تر از آسمان بزمین افتادن بود.
کم کم جان من به سینه رسید پس اشاره اى در آن جذبه نمود که اگر بر کوه هاى جهان این جذبه مى رسید از شدت سختى آب مى گردید و مى گداخت پس جان من از بالاى بینى و تیغه اَنف قبض گردید.
همینکه صداى گریه و زارى کسان من بلند گردید قابض الارواح از روى خشم بر آنها صیحه اى زده که عنقریب بسوى شما مى آیم و هر یک از شما را هم قبض روح خواهم کرد.
پس روح مرا در حریرى سبز پوشانیده و به آسمان بالا برد و در مقام قرب رسانید پس سؤ الاتى از اوامر و نواهى الهى شد و مرا برگردانید وقتى که آمدم دیدم بدنم روى مُغْتِسلْ جاى شست و شوى مرده گذاشته اند. و براى غسل بود که روح من بغسال گفت : مرا رعایت نما چون از هیچ رگى بیرون نیامده ام مگر دریده بود و اگر غسال کلمات مرا مى شنید هرگز میّتى را غسل نمى داد. پس سه مرتبه مرا غسل دادند و در سه جامه مرا کفن نمودند که آخرین توشه من از حال مال بوده و انگشتر را به پسر بزرگ تر دادند و گفتند خدا ترا جزا بدهد به مصیبت پدرت پس از آن همسایگان فریاد زدند بیایید و او را وداع نمائید لذا جمعى از نزدیکان من ناله کنان خودشان را روى جنازه من انداخته وداع مى نمودند سپس چهار نفر جنازه مرا برداشته و در تابوت نهاده و مشغول بردن بودند و روح منهم در بالاى نعش فریاد مى زد اى کسان من واى فرزندان من فریب دنیا را نخورید و از دیدن حال من عبرت بگیرید و بروید و پرهیزگار شوید که آنچه من دیدم شماها هم خواهید دید.
پس جنازه مرا بر زمین نهاده و نماز خواندند و دوباره برداشتند و روانه گورستان گردیدند و همینکه مرا سرازیر گور نمودند از هول و ترس گویا از آسمان بزمین پرتاب گردیدم و روح من برابر شانه هایم بود که روى مرا به خشت مى پوشانیدند و خاک روى من مى ریختند و فاتحه خوانده و از روى قبر من برگشتند و روح بسویم برگشته و حال غربت و پشیمانى بر من غلبه نمود.
لذا از تاریکى و تنهائى و غربت و دورى از اهل و عیال زار زار گریه نمودم در همین بین دو فرشته نکیرو منکر با شکل فضع آور و مهیبى وارد قبر شدند و در دست آنان عمودى از آهن که با آتش سرخ شده بود و برقهاى آتش از آن جستن مى کرد. پس مرا وحشت عظیمى رخ داد و چنان صیحه اى بر من زدند که اگر اهالى دنیا این صدا را مى شنیدند دلهاى ایشان مى گداخته و پاره پاره مى شد و فریاد زدند خداى تو که باشد و پیغمبر تو که باشد پس از شدت فزع اندام من از هم شکافته شد و زبانم بند آمد.
آنگاه رحمت الهى شامل حال من شد که دیده و دل من بجا آمد و گفتم که معبود من خداى یگانه بى هتما است و پیغمبرم محمدبن عبداللّه خاتم النیبن و سیدالمرسلین رسول اکرم اسلام (ص) است .
پس دیدم غضب آنها شکست و گرفتگى صورتشان فرو نشست حتى یکى بدیگرى گفت سزاوار است که بعد از این بطور نزاکت از او سؤ ال شود و آن دیگرى گفت چون مناط رفتار ما بآن شخص جواب سؤ ال آخرى است و آن هنوز معلوم نیست ما باید به ماءموریت خود عمل نموده وظائف خود را انجام دهیم .
سپس سؤ ال نمودند از کتاب و قبله و امام و خلیفه رسول اللّه (ص) جواب دادم کتابم قرآن کریم است و قبله ام کعبه و مسجد الحرام است و جانشین پیامبرم دوازده نفرند که اول آنها امیرالمؤ منین (ع) و آخرین آنها حضرت حجة ابن الحسن العسکرى روحى و ارواح العالمین له الفداء است و حسب و نسب آن بزرگواران را براى آنها شرح دادم پس دیدم غیظ و غضبشان بالکل رفت و صورتشان روشن گردید و از قبر بیرون آمدند.
در همین اثناء ناگهان متوجه گشتم قبرم کم کم تنگ مى شود و بحدى مرا در فشار انداخت که نفسم قطع شد و نتوانستم دادى بزنم و استخوانهاى من همگى خرد و درهم شکست و هوش از من رفت پس از هنگامى بهوش ‍ آمدم قبر را به اندازه اى که دیده مى شد گشاده و وسیع دیدم و چراغى که از ماه روشن تر مى بود و نیز درى که بسوى باغهاى بهشت و جنة الرضوان عالم بزرخ داشت و نوید و بشارت دادند مرا به نعمتهاى بهشت .
البته ناگفته نماند که قبض روح مومن راستین و محب و شیفته واقعى اهل بیت رسول اللّه على و آل على صلوات اللّه و سلامه علیهم چنان است که گاهى قابض الارواح را مشاهده مى نماید تاج بر سر و لباس ‍ حریر در بر دارد برابر او مانند طبیبى حضور یابد در حالیکه نارنجى در دست اوست با دو عدد شاخه گل ریحان و آن شاخه ها یکى نَسخیه که زندگانى را عوض نماید دیگرى مَنسیه که خوشى دنیا را فراموش کند پس ‍ آنها در برابر بینى او نگه مى دارند. از رسول خدا (ص) مرویست که فشار قبر براى مؤ من کفاره اى است براى آنچه از او ضایع شده از ضایع کردن نعمتهاى الهى (1).
۹۳/۰۱/۲۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کریمی

نظرات (۲)

با عرض سلام و خسته نباشید

مفتخر هستیم افتتاح سرویس وبلاگدهی نت لاگ با جدیدترین تکنولوژی روز دنیا را به عرض شما برسانیم.www.nlog.ir           

امکان انتقال کامل مطالب وبلاگ فعلی به وبلاگ جدید خود در نت لاگ بصورت اتوماتیک

www.nlog.ir         

نت لاگــ سیستمی قدرتمند مبتنی بر پایه جدیدترین تکنولوژی روز میباشد و به شما این امکان را میدهد تا بتوانید به سادگی وبـلاگ شخصی, مذهبی, ورزشی و یا شرکتی خود را ساخته و به انتشار محتوای خود بپردازید . ثبت وبـلاگ در نت لاگ کاملا رایگان می باشد و شما میتوانید در چند ثانیه وبـلاگ مورد نظر خود را ایجاد نمائید.

www.nlog.ir

 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی